بعد از شما به سايه ي ما تير مي زدند
زخم زبان به بغض گلوگير مي زدند پيشاني تمامي شان داغ سجده داشت آنان که خيمه گاه مرا تير مي زدند اين مردمان غريبه نبودند ، اي پدر ديروز در رکاب تو شمشير مي زدند غوغاي فتنه بود که با تيغ آبدارآتش به جان کودک بي شير مي زدندماندند در بطالت اعمال حجشان محرم نگشته تيغ به تقصير مي زدند در پنج نوبتي که هبا شد نمازشان بر عشق ، چار مرتبه تکبير مي زدند هم روز و شب به گرد تو بودند سينه زن هم ماه و سال ، بعد تو زنجير مي زدند...
سلام دوست عزيز
عزاداري هات مقبول
التماس دعا