آرزوي داشتن دو بال ,فقط آرزوي داشتن دو بال چندان بد نبودآرزوي پرواز کردن , سبک شدن , بالا رفتن و ديدن زمين کوچکيازدن لبخندي از تمسخر به شهر کوچکش که از پايين برايش خيلي بزرگ بودآرزوي ديدن واقعيت آرزوي ديدن شهر در بسته وقتي هنوز واردش نشده بود...آرزوي ديدن آرزو!!!آرزوي يافتن مقصد و رسيدن به مقصودآرزوي داشتن چشماني پاک , ساده , بي ريا...آرزوي داشتن خوبي در دو کف دست و رسيدن ميوهء شيرينآرزوي دست هايي ياور و پايي پي درپيآرزوي داشتن قلبي بي تقاضاوآرزوي داشتن آرزوييچندان هم که مي گفتند بد نبود.!!!