بنام خداوند بخشنده مهربان
در یک طرح همگانی، بسیار زیبا وفراخوان وشوری عاشورایی به دعوت جناب آقای ..... مدیر وبلاگ امان از غروب روز دهم فراخوانده شده ام.
سر نی در نینوا می ماند اگر زینب نبود کربلا در کربلا می ماند اگر زینب نبود
عالم زنان نیز چون عالم مردان ، آسمانی دارد ، خورشیدی ، ماهی و ستارگانی . خورشید این آسمان، بی تردید زهرا(س) است. وماه این آسمان زینب(س) ،
بیان شخصیت او دفتری می طلبد و به وسعت گیتی و مرکبی به میزان دریا .
مادری ، اوج مقام زنانگی است و زینب ، سد ره نشین مرتبه مادری است.
زینب (س) درعاشورا مادرهمه جوانان است و تیمارگر تمامی مجروحان وغمخوارهمه کشتگان. نه فقط علی اکبر(ع) و قاسم و علی اصغر و عبدالله و هر نوجوانی و کودکی که درخاک عاشورابه خون می غلتد، زینب (س) را مادرانه، بالای سر خویش می بیند و آخرین ره توشه مهر را برای سفراو می ستاند. با نوای آرام بخش می گوید :
پسرم ! نازنینم! پاره جگرم!
زینب (س) ، دو فرزند داشت به نامهای "عون"و"محمد" ، که هردو را به میدان کربلا آورده است، زمانی که دوجوان ، دو سرو، دو صنوبر، دو ماهی برخاک می تپند، اما حضور هیچ دست مادرانه ای را حس نمی کنند که از این سو به آن سویشان کند ، غبار از چشمانش بگیرد،خون ازچهره هایشان کناربزند.
شگفتا ! زینب(س)حاضر، زینب ناظر، زینب مادر کجاست؟ مگر ندیده است فرو افتادن این دو نخل را؟ چرا مادری نمیکند؟ چرا رخ نمی نماید؟ پس کجایی زینب؟
زینب (س)از شکاف خیمه ها نگاه میکند، مگرصحابی نیستند؟ مگر هاشمی نیستند؟ زینب کجایی؟ زینب به دنبال این دوپیشکش کوچک ،هدیه به پیشگاه برادر، به درگاه امام ، دل برادر را سوزندان و اندوه اورا برانگیختن و ازحال وروز قربانی خود پرسیدن را شرط ادب نمی داند.
او نیامد اما غباری برپاست . این غبار اسب حسین (ع) است که بی تاب به سوی این دوجنازه پیش می تازد و ،چون شاهین که بی قراراز آسمان اسب فرو می اید و دو بالش را بستراین دوسرو می کند حسین (ع) است.
هدیه های خواهر را در آغوش می فشارد و با اشکهایش غبار از چهره جوانهایش می شوید.
و این بار حسین (ع) که در گوش آنان می گوید:"پسرم !عزیزم!دردانه ام!پاره جگرم! "
زینب (س) است که پس از به قتلگاه افتادن خورشید ، در آسمان تیره جهان درخشید ، تا مسیر بی جهت و طریق، تاریک و راه ، بی رهرو نماند
او سالار کاروانی است که بایک کربلا مصیبت و بی مرد با یک بیماربه همراه زنان و کودکان پای در عرصه اسارت گذاشت برای کاروانی که چندین روز برای او چون عمری گذاشته است و این عمر جز خون ، جز مصیبت، جز عطش ، جز بلا وتوهین و تحقیر ندیده است و با خطبه های آتشین خود کاخ ظلم وستم یزید را درهم شکست .
سلام برزنیب (س) ام المصائب.
پی نوشت 1:سوال مطرح شده به طور کامل و جامع: با کدامیک از شهدا یا حماسه سازان عاشورایی انس و الفت بیشتری دارید؟ به کدامیک ارادت بیشتری میورزید؟ راحت بگویم با کدامشان بیشتر حال و عشقبازی میکنید؟ کدامیک بیشتر اشکتان را در میآورند؟ فرقی هم نمیکند چه آنانکه به شهادت رسیدند چه آنانکه به اسارت. کاروان حسین علیهالسلام عصاره فضائل مخلوقات زمان بود، در آن نیز از هر صنف و فرقهای یافت میشود و بهراحتی میتوان با یک یا چندی از ایشان ارتباط روحی و باطنی برقرار نمود. از آن غلام سیاه حضرت گرفته تا حر، از حبیب گرفته تا زُهیر، از طفل رضیع گرفته تا قاسم و اکبر و عباس علیهم السلام، از سه ساله تا ام المصائب زینب الصبور و تا خود امام علیهم السلام. نام یکی را ببرید و بنویسید که چرا-البته برای حب قلبی به سختی دلیل عقلی میتوان آورد-. در صورتی هم که مقدور است کمی در باب خصوصیت شخصیت مورد نظرتان بنویسید. در پایان نیز از ده نفر از شیعههای محب و پای کار دعوت به عمل آورید. ان شاءالله که ریا نمیشود و باعث شود در این دو ماهه لااقل کمی بیشتر با شخصیتهای عاشورایی از این طریق آشنا شویم.
آرشیو
روز پدر
..... کجا خالقی به این مهربونی پیدا میشه؟؟؟؟
تعالی اندیشه در مادر
باز آفرینی
سال نو
[عناوین آرشیوشده]